زاده شده از خاک، برای مثال نشاید بنی آدم خاک زاد / که در سر کند کبر و تندیّ و باد (سعدی - ۱۷۳)، کنایه از لقبی که گوینده برای اظهار فروتنی و تواضع به خود می دهد، خاکسار
زاده شده از خاک، برای مِثال نشاید بنی آدم خاک زاد / که در سر کند کبر و تندیّ و باد (سعدی - ۱۷۳)، کنایه از لقبی که گوینده برای اظهار فروتنی و تواضع به خود می دهد، خاکسار
کسی که نطفه اش از راه مشروع منعقد شده باشد: حلال زادۀ صورت چه سود زآنکه فعالش در آزمایش معنی باصل باز بخواند. خاقانی. کای پاک دل حلال زاده بردار که هستم اوفتاده. نظامی. صاحب هنری حلال زاده هم خاسته و هم اوفتاده. نظامی. الحق امنای مال ایتام همچون تو حلال زاده بایند. سعدی
کسی که نطفه اش از راه مشروع منعقد شده باشد: حلال زادۀ صورت چه سود زآنکه فعالش در آزمایش معنی باصل باز بخواند. خاقانی. کای پاک دل حلال زاده بردار که هستم اوفتاده. نظامی. صاحب هنری حلال زاده هم خاسته و هم اوفتاده. نظامی. الحق امنای مال ایتام همچون تو حلال زاده بایند. سعدی
دختر آق صوفی سوین بیک است. سوین بیک با یوسف صوفی و حسین صوفی برادر بود و حسین صوفی چون با کیخسرو ختلانی همداستان شد بجنگ امیرتیمور آمد و در کنار آب قاون بین فریقین تلاقی افتاد، حسین فرارکرد و بعد از دو سه روز بعالم دیگر شتافت. پس از مرگ او یوسف صوفی از کردۀ برادر عذر خواست و امیرتیمور عذر او را پذیرفت بشرط آنکه خانزاده دختر سوین بیک را به امیرزاده جهانگیر دهد. یوسف صوفی قبول کرد و خانزاده را بسمرقند فرستاد تا بعقد امیرزاده جهانگیر درآید. (از حبیب السیر ج 3 چ کتاب خانه خیام ص 422)
دختر آق صوفی سوین بیک است. سوین بیک با یوسف صوفی و حسین صوفی برادر بود و حسین صوفی چون با کیخسرو ختلانی همداستان شد بجنگ امیرتیمور آمد و در کنار آب قاون بین فریقین تلاقی افتاد، حسین فرارکرد و بعد از دو سه روز بعالم دیگر شتافت. پس از مرگ او یوسف صوفی از کردۀ برادر عذر خواست و امیرتیمور عذر او را پذیرفت بشرط آنکه خانزاده دختر سوین بیک را به امیرزاده جهانگیر دهد. یوسف صوفی قبول کرد و خانزاده را بسمرقند فرستاد تا بعقد امیرزاده جهانگیر درآید. (از حبیب السیر ج 3 چ کتاب خانه خیام ص 422)
چیزی که به قیمت خریده باشند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیزی که با پرداخت بها آن را خریده باشند، در محاوره به غلام اطلاق کنند. (آنندراج). غلام و بنده. (ناظم الاطباء) : ای دل به مال داده مزن لاف اعتبار زان رو که قیمتی نبود زرخریده را. مخلص کاشی (از آنندراج)
چیزی که به قیمت خریده باشند. (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیزی که با پرداخت بها آن را خریده باشند، در محاوره به غلام اطلاق کنند. (آنندراج). غلام و بنده. (ناظم الاطباء) : ای دل به مال داده مزن لاف اعتبار زان رو که قیمتی نبود زرخریده را. مخلص کاشی (از آنندراج)
گاوی که زاییده است، مجازاً، گنج بی رنج، غنیمت بارده، نان پخته: در دخل هر شحنه و محتسب را گشاده ست تا هست ازارت گشاده ز احداث فسق تو مر این و آن را زهی نان پخته زهی گاو زاده. سوزنی
گاوی که زاییده است، مجازاً، گنج بی رنج، غنیمت بارده، نان پخته: در دخل هر شحنه و محتسب را گشاده ست تا هست ازارت گشاده ز احداث فسق تو مر این و آن را زهی نان پخته زهی گاو زاده. سوزنی
مهترزاده. بزرگ زاده. رئیس زاده. کنایه از پادشاه زاده: و این پسر ازبخاراخدات نیست. جماعتی از لشکر وی گفتند که ما این ملک وی به خدات زادۀ دیگر می دهیم که وی بی شک پادشاه زاده است. (تاریخ بخارا نرشخی ص 47). رجوع به ص 234کتاب احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی شود
مهترزاده. بزرگ زاده. رئیس زاده. کنایه از پادشاه زاده: و این پسر ازبخاراخدات نیست. جماعتی از لشکر وی گفتند که ما این ملک وی به خدات زادۀ دیگر می دهیم که وی بی شک پادشاه زاده است. (تاریخ بخارا نرشخی ص 47). رجوع به ص 234کتاب احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی شود
آنچه در آخر بازی نرد حریف غالب را از اعداد مطلوب زایدافتد، یعنی این کس را برای بردن بازی چهار عدد مطلوب است و بر کعبتین شش خال ظاهر شدند از آنجمله چهار خانه را به مهره گرفته دو عدد زائد را فروگذاشت. پس این دو عدد فروگذاشته شده را که از حاجت زائد بودند خال زیاد گویند، و در سراج اللغات نوشته که ’زیاد’ نام یکی از بازیهای نرد است مأخوذ از معنی لفظ عربی چرا که در بازی مذکور در هر نقش یک خال زائد کرده اند و آن را خال زیاد گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
آنچه در آخر بازی نرد حریف غالب را از اعداد مطلوب زایدافتد، یعنی این کس را برای بردن بازی چهار عدد مطلوب است و بر کعبتین شش خال ظاهر شدند از آنجمله چهار خانه را به مهره گرفته دو عدد زائد را فروگذاشت. پس این دو عدد فروگذاشته شده را که از حاجت زائد بودند خال زیاد گویند، و در سراج اللغات نوشته که ’زیاد’ نام یکی از بازیهای نرد است مأخوذ از معنی لفظ عربی چرا که در بازی مذکور در هر نقش یک خال زائد کرده اند و آن را خال زیاد گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
عبدالحلیم بن محمد (مولی...). متوفی بسال 1013 هجری قمری او راست: تعلیقه ای بر اشباه و نظائر ابن نجم و نیز شرحی بر هدایه فی الفروع تألیف برهان الدین علی بن ابی بکر المرغینانی الحنفی. (کشف الظنون). و رجوع به عبدالحلیم اخی زاده شود یحیی بن عبدالحلیم. متوفی بسال 1020 هجری قمری او راست: رسالۀ بحریه
عبدالحلیم بن محمد (مولی...). متوفی بسال 1013 هجری قمری او راست: تعلیقه ای بر اشباه و نظائر ابن نجم و نیز شرحی بر هدایه فی الفروع تألیف برهان الدین علی بن ابی بکر المرغینانی الحنفی. (کشف الظنون). و رجوع به عبدالحلیم اخی زاده شود یحیی بن عبدالحلیم. متوفی بسال 1020 هجری قمری او راست: رسالۀ بحریه
پسرخاله. دختر خاله. خاله زا (به اصطلاح اهل گیلان) : فرعون تو را میخواهد به بدل قبطی بکشدو آنمرد خاله زادۀ فرعون بود. (قصص الانبیاء ص 92). - امثال: خاله ام زائیده خاله زام هو کشیده
پسرخاله. دختر خاله. خاله زا (به اصطلاح اهل گیلان) : فرعون تو را میخواهد به بدل قبطی بکشدو آنمرد خاله زادۀ فرعون بود. (قصص الانبیاء ص 92). - امثال: خاله ام زائیده خاله زام هو کشیده
دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 115 هزارگزی جنوب خاور کنگان کنار راه مالرو گله داری به وراوی. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای گرمسیری و مالاریائی. سکنۀ آنجا 177 تن که زبانشان فارسی و مذهبشان شیعه است. آب آنجا از چاه و باران و محصولش غلات و تنباکو و خرماست. شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 115 هزارگزی جنوب خاور کنگان کنار راه مالرو گله داری به وراوی. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای گرمسیری و مالاریائی. سکنۀ آنجا 177 تن که زبانشان فارسی و مذهبشان شیعه است. آب آنجا از چاه و باران و محصولش غلات و تنباکو و خرماست. شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
مصطفی افندی بالی زاده، از معاریف زمان سلطان محمدخان چهارم که در سال 1058 هجری قمری به سمت قاضی عسکرسلطان و سپس در 1067 به مقام مشیخت ترفیع یافت. احادیث بسیار از ابوایوب انصاری نقل کرده است. او راست: شرح فصوص الحکم لابن العربی. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1219 و معجم المطبوعات شود، مخفف ابراهیم و مراد در شعر ذیل ابراهیم سیمجور دواتی است سپهسالار سامانیان به خراسان: فعل نکو ز نسبت بهتر کزین قبل به شد ز سیمجور براهیم سیمجور. ناصرخسرو. - براهیم زاده، فرزند ابراهیم خلیل: دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو
مصطفی افندی بالی زاده، از معاریف زمان سلطان محمدخان چهارم که در سال 1058 هجری قمری به سمت قاضی عسکرسلطان و سپس در 1067 به مقام مشیخت ترفیع یافت. احادیث بسیار از ابوایوب انصاری نقل کرده است. او راست: شرح فصوص الحکم لابن العربی. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1219 و معجم المطبوعات شود، مخفف ابراهیم و مراد در شعر ذیل ابراهیم سیمجور دواتی است سپهسالار سامانیان به خراسان: فعل نکو ز نسبت بهتر کزین قبل به شد ز سیمجور براهیم سیمجور. ناصرخسرو. - براهیم زاده، فرزند ابراهیم خلیل: دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو